نیم کاسه
[اینجا کاسه ای زیر نیم کاسه نیست]
درباره وبلاگ


[لطفا با بیان نظرات و دیدگاه های خود به بهتر شدن وبلاگ کمک کنید]
آخرین مطالب
پنج شنبه 31 فروردين 1391برچسب: , :: 12:21 :: نويسنده : مجتبی صادقی

ای کاش خروش آسمان بر تلاطم موج های تیره چیره شود و بغض ابر در دل باران شسته...

و کاش نسیم سحر عطر گل یاس را به منزل آورد و دوباره خورشید بر زمین بتابد...

 

پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 2:10 :: نويسنده : مجتبی صادقی

    خداوندا ، در یافتن حق یاریم ده... و کمکم کن تا آنرا برگزینم و بسویش بشتابم و حلاوتش را درک کنم و از آن رویگردان نشوم...

     و کمک کن زیبایی گناه بر من غلبه نکند ...؛ و در مقابل دنیا یاریم ده که اگر یاری تو نباشد به آن دل سپارم و چشمانم جز آن نبیند ، و سرگرمی به آن چه بد جایگاهیست برای مشتاقان درگاهت...

    و چه زود آن روز فرا می رسد ، روزی که آگاه می شوم بر آنچه انجام داده ام و آگاه می شوم بر آنچه انجام نداده ام و چه روز سختی است برایم اگر به وعده تو و کلام تو و دستور تو بی توجه بوده باشم...

 

    و مرا از کسانی قرار نده که میمیرند قبل از آنکه زنده شوند...

پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 1:46 :: نويسنده : مجتبی صادقی

جزوه مدار 2 پارسه بصروت دو فایل PDF:

 

الف) روش فضای حالت - 1.38 MB برای دانلود کلیک کنید. 

ب) تبدیل لاپلاس به بعد - 10.86 MB برای دانلود کلیک کنید.

یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 18:40 :: نويسنده : مجتبی صادقی

این هم یک آموزش دیگه واسه pspice  با حجم 3.9 Mb

این آموزش جامع تره  و میشه تونن و نورتن مدار را هم محاسبه کرد. همچنین رسم منحنی مشخصه دیود و ...

برای ورود به لینک دانلود کلیک کنید

شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 8:37 :: نويسنده : مجتبی صادقی

این آموزش اصول کار ماشین های الکتریکی را کاملاً شرح داده و خیلی با درس ماشین1 مرتبط نیست.

برای ورود به لینک دانلود کلیک کنید 

شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, :: 8:25 :: نويسنده : مجتبی صادقی

یک pdf  نسبتا کامل از دستور العمل های نرم افزار متلب

برای ورود به لینک دانلود کلیک کنید

جمعه 25 فروردين 1391برچسب:, :: 21:1 :: نويسنده : مجتبی صادقی

[سلام بچه ها ،  چقدر خوبه همیشه به همدیگه کمک کنیم و از هم غافل نشیم.]

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می شد: "من کور هستم لطفا کمک کنید."


روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت؛ نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود.. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم؛ لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد:

"امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!! "

 

پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : مجتبی صادقی

حضرت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:
مَنْ اَصْعَدَ اِلَى اللّه‏ِ خالِصَ عِبادَتِهِ اَهْبَطَ اللّه‏ُ اِلَيْهِ اَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ؛
 

 هركه عبادتهاى خالصانه‏اش را نزد خداوند بفرستد، خداوند بهترين مصلحت‏ها را بر او فرو فرستد.
 

[مجموعه ورّام، ج2: 108.]

پنج شنبه 24 فروردين 1391برچسب:, :: 1:6 :: نويسنده : مجتبی صادقی

فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: بشکن و بخور و برای من دعا کن.
بهلول گردوها را شکست ولی دعا نکرد.
آن مرد گفت: گردوها را می خوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!
 بهلول گفت:
 مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است ... ! 

چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 23:55 :: نويسنده : مجتبی صادقی

«داداش! یکی دو تا کتاب بهم میدی؟»

نمیدونم کی نصیحتش کرده بود که یک دفعه عاشق کتابخوانی شده بود.

«هر کدوم از کتابا رو که به دردت میخوره بردار».

رفت جلوی کتابخانه من و یکی دو تا کتاب نسبتاً قطور برداشت. اما به سن و سالش نمیخورد. تشکر کرد و رفت بیرون.
میدونستم به دردش نمیخورد و اونها را برمیگردونه. چند دقیقه بعد، بلند شدم و با اشتیاق، دو سه کتاب که به سنش میخورد را جدا کردم و براش بردم.

 توی اتاقش نبود ... دیدم توی آشپزخانه است. کتابها را گذاشته روی صندلی و رفته روی کتابها تا برسد به ظرف شکلات خوری !
 

چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 23:44 :: نويسنده : مجتبی صادقی

 روزی مجنون از سجاده شخصی ندانسته عبور کرد

 مرد نماز را شکست و گفت :

 مردک !

 در حال راز و نیاز با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی ؟

 مجنون لبخندی زد و گفت :

 عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم

اما

 تو عاشق خدایی و مرا دیدی ....؟!
 

چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 23:10 :: نويسنده : مجتبی صادقی

الهی...
 از سرگشتگی های دنیا و روز گار  خسته و دل نگرانم
 می خواهم دیوار های فاصله را کنار بزنم
 چرا که به این ایمان و باور رسیده ام که هیچ کس جز تو فریاد رسم نیست
 و نزدیکتر از تو به من وجود ندارد
 پس جوانه های یادت را
   با اشک ندامت چشمانم
     دوباره شکوفا میکنم
       امید که پذیرا باشی

چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 22:53 :: نويسنده : مجتبی صادقی

قانون تلفن:

اگر شما شماره ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
 
قانون تعمیر:

بعد از این که دست تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه:

اگر چیزی از دست تان افتاد، قطعاً به پرت ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : مجتبی صادقی

درکدام جنگ ناپلئون مرد؟

در اخرین جنگش

اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟

در پایین صفحه

علت اصلی طلاق چیست؟

ازدواج

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 18:4 :: نويسنده : مجتبی صادقی

اگرگاهي ندانسته به احساس توخنديدم، يا از روي خود خواهي فقط خود را پسنديدم ،اگر از دست من درخلوت خود گريه اي کردي، اگر بد کردم و هرگز به روي خود نياوردي، اگر زخمي چشيدي گاه گاهي از زبان من، اگر رنجيده خاطر گشتي از لحن بيان من، حلالم کن و بعد از آن دعايم کن!!!

چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 16:41 :: نويسنده : مجتبی صادقی

  روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.
وقتی در حال گریه كردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟
هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. " آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد: " نه.
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید كه آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شكن جواب داد: نه
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شكن خوشحال روانه خونه شد.یه روز وقتی داشت با زنش كنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.
هیزم شكن داشت گریه می كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسید كه چرا گریه می كنی؟
اوه فرشته، زنم افتاده توی آب
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟
هیزم شكن فریاد زد" آره "
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب كردی، این نامردیه"
هیزم شكن جواب داد: اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز " نه" میگفتم تو میرفتی و با آنجلینا جولی می اومدی و باز هم اگه به آنجلینا جولی "نه" میگفتم تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود كه این بار گفتم آره...!!!

چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, :: 16:8 :: نويسنده : مجتبی صادقی

چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی برای امتحانشون رو نداشتند.
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به اینصورت که سر و رو شون رو کثیف کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند. سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یک راست به پیش استاد رفتند.

مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:

که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه ...

آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند.

استاد قبل از امتحان با اونها این نکته رو عنوان می کنه که بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس جدا بنشینند و امتحان بدن که آنها هم به خاطر داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول می کنند.

امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:

 . نام و نام خانوادگی؟ 2 نمره

 . کدام لاستیک پنچر شده بود؟ 18 نمره

الف. لاستیک سمت راست جلو
 ب. لاستیک سمت چپ جلو
 ج. لاستیک سمت راست عقب
 د. لاستیك سمت چپ عقب

بنظر شما دوستان، آیا اون 4 دانشجو توانستند به سوالات پاسخ صحیح بدهند ؟!

پيوندها
  • دانلود
  • حباب
  • عاشق تنها
  • نسل سوخته
  • ردیاب خودرو
  • همسریابی
  • درگاه واسط

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نیم کاسه و آدرس nimkase.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 89
بازدید ماه : 264
بازدید کل : 22280
تعداد مطالب : 63
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1

Online User