نیم کاسه [اینجا کاسه ای زیر نیم کاسه نیست] آخرین مطالب
نويسندگان جمعه 26 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 22:52 :: نويسنده : مجتبی صادقی
از "ذِهــــن" تا "دَهــَــن" فـقــطــ یـکــــ نـقـطـه فــاصـلـه اســت ...
تــا ذِهــنــَـت را بــاز نـکـردی ،
دَهــنــَـت را بــاز نــکـن ...!
چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : مجتبی صادقی
دوتا رفيق بودن که هميشه با هم ميرفتن ميخونه شراب ميخوردن. سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, :: 21:52 :: نويسنده : مجتبی صادقی
میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میکشد … فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست …فقر ،حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند… فقر ، چیزی را “نداشتن” است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست … فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند … فقر ، اعجوبه ایست که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر میکشد … فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند … فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند … فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند … فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود … فقر ، همه جا سر میکشد … پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, :: 12:27 :: نويسنده : مجتبی صادقی
کودکی ده ساله که دست چپش به دلیل یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد… بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود. جمعه 15 دی 1391برچسب:, :: 23:17 :: نويسنده : مجتبی صادقی
پیری برای جمعی سخن میراند ... پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, :: 16:42 :: نويسنده : مجتبی صادقی
ای تمام آسمان،سقف دلت ... بهشت تمام چشم اندازیست از پنجره نگاه آسمانی ات ، برایم بمان که ماندنی ترینی در قلب من ، بر تمام برگهای کتاب زندگیم باش،که تو خواندنی ترین آواز این کتابی... ای تمام من می خواهمت ،می خوانمت می خواهم که بمانی می خواهم که بمانی ، می دانم که می مانی ... پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, :: 16:10 :: نويسنده : مجتبی صادقی
سلام به همگی اینم گزارش کار آز الک 1 به درخواست یکی از دوستان عزیزم. برای دانلود تشکر کنید: یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:, :: 13:35 :: نويسنده : مجتبی صادقی
یـــادگاریســـت فقط پیرهـــنش را نبریـــــــد ...
التماس دعا شنبه 17 تير 1391برچسب:, :: 22:47 :: نويسنده : مجتبی صادقی
میخواهم در خود غرق شوم تا فراموش نکنم که موج از دریا بر میخیزد و به اوج می رسد و پس از فرازی شکوهمند سنگینی آب را با تمام وجود به روی خود حس خواهد کرد. میخواهم رها شوم تا به یاد بیاورم همه قفس ها پوسیدنی اند و لاجرم پرنده هزار نقش زندگی از قفس پولادینی که از آرزوها برایش ساخته ام خواهد گریخت ... چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, :: 23:0 :: نويسنده : مجتبی صادقی
تــو کـجايي ســهـرابـ.... چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, :: 11:16 :: نويسنده : مجتبی صادقی
سیاستمدار: کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید ، منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید. مشاور: کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند ، بعد به شما می گوید ساعت چند است. روزنامه نگار: کسی است که %50 از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد ، %50 بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند. جامعه شناس: کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود ،همه مردم به آن نگاه می کنند، او به مردم نگاه می کند. بانکدار: کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد ، درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد. ادامه مطلب ... جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, :: 15:30 :: نويسنده : مجتبی صادقی
تعمير و نگهداري از كاخ سفيد بصورت يك مناقصه مطرح شد. ادامه مطلب ... یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 19:56 :: نويسنده : مجتبی صادقی
ماه خندید به کوتاهی شور و شعفم دست بردم به تمنا و نیامد به کفم کشش ساحل اگر هست چرا کوشش موج جذبه دیدن تو می کشد از هر طرفم راه تردید مسیر گذر عاشق نیست چه کنم با چه کنم های دل بی هدفم چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : مجتبی صادقی
آدما مثل کتابا مي مونن ... بعضي از اونا جلدزرکوب دارن بعضي از اونا جلدضخيم دارن و بعضي از آدما هم جلد نازک بعضي از اونا ترجمه مي شن و بعضي از اونا همين طوري مي مونن ...بعضي از آدما تجديد چاب مي شن و بعضي ها هم فراموش مي شن . . . از روي بعضي از آدما بايد مشق نوشت و بعضي از آدما رو نخونده بايد دور انداخت. چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:56 :: نويسنده : مجتبی صادقی
خداوند متعال به حضرت موسي عليه السلام وحي فرمود: چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 10:53 :: نويسنده : مجتبی صادقی
در روزگار قديم، پادشاهى سنگ بزرگى را که در يک جاده اصلى قرار داد. سپس در گوشهاى قايم شد تا ببيند چه کسى آن را از جلوى مسير بر میدارد. برخى از بازرگانان ثروتمند با کالسکههاى خود به کنار سنگ رسيدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند. بسيارى از آنها نيز به شاه بد و بيراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. امّا هيچيک از آنان کارى به سنگ نداشتند. هر مانعى= فرصتى خوشبخت ترين فرد كسي است كه بيش از همه سعي كند ديگران را خوشبخت سازد. سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 20:6 :: نويسنده : مجتبی صادقی
مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن زندگی تکرارِ زخمِ کهنه دیروز نیست بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن ... سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:12 :: نويسنده : مجتبی صادقی
خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد...... ادامه مطلب ... یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 2:17 :: نويسنده : مجتبی صادقی
همواره بياد داشته باشيد دشوارترين قدم، همان قدم اول است.
آخرين كليد باقيمانده، شايد بازگشاينده قفل در باشد.
تنها راهي كه به شكست مي انجامد، تلاش نكردن است.
عمر شما از زماني شروع مي شود كه اختيار سرنوشت خويش را در دست مي گيريد .
آفتاب به گياهي حرارت مي د هد كه سر از خاك بيرون آورده باشد.
شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : مجتبی صادقی
در یکی از دبیرستانهای تهران هنگام برگزاری امتحانات سال ششم دبیرستان بهعنوان موضوع انشاء این مطلب داده شد که "شجاعت یعنی چه؟" محصلی درپاسخ فقط یک جمله نوشت: "شجاعت یعنی این " و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داد و جلسه امتحان را ترک کرد. برگهی آن جوان دست به دست دبیران گشت و همه به اتفاق و بدون استثناء به ورقه سفید او نمره 20 دادند. فکر می کنید آن دانش آموز چه کسی بود؟ *دکتر علی شریعتی* جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:49 :: نويسنده : مجتبی صادقی
كامپيوترها به 4 دليل دخترند : 1.فقط خالقشون از منطقشون سر در مياره!
مرگ انسان دست خداست، زن ها فقط وسیله اند. سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:34 :: نويسنده : مجتبی صادقی
درد من حصار برکه نیست زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نمی کند. دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:53 :: نويسنده : مجتبی صادقی
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد آقا بیا تا با ظهور چشمهایت آقا بیا تا این شکسته کشتی ما آقا بیا تا کی دو چشم انتظارم پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت آقا خلاصه یک نفر باید بیاید ادامه مطلب ... دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:23 :: نويسنده : مجتبی صادقی
یادمان باشد همیشه… ذره ای حقیقت پشت هر “فقط یه شوخی بود”. کمی کنجکاوی پشت “همینطوری پرسیدم”. قدری احساسات پشت “به من چه اصلا”. مقداری خرد پشت “چه میدونم”. و اندکی درد پشت “اشکالی نداره” وجود دارد. پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : مجتبی صادقی
خوشا به نيمه شبى با خدا صفا كردن تمام لذّت عالم نمى رسد قدرش به صد هزار قبولى عمره مى ارزد به ادّعا نتوان برد بهره اى فردا در اين سراى دو در، از درى درآ اى دوست براى جلب رضاى خدا بكوش اى دل به زرق و برق زر اى دل مناز، مى بازى بهشت برگ عبورش محبّت مولاست پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:54 :: نويسنده : مجتبی صادقی
توی فرودگاه یکی بود که پشت سر هم سیگار می کشید. یکی دیگه رفت جلو گفت : بخشید آقا ! شما روزی چند تا سیگار می کشین ؟ طرف جواب داد : منظور ؟ جواب داد : منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می کردین ، به اضافه ی پولی که به خاطر سلامتیتون خرج دوا و دکتر می کنین ، الان اون هواپیمایی که اونجاست مال شما بود ! طرف با خونسردی جواب داد : تو سیگار می کشی ؟ - نه ! هواپیما داری ؟ - نه ! به هر حال مرسی بابت نصیحتت ، ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه !!! پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:37 :: نويسنده : مجتبی صادقی
یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:31 :: نويسنده : مجتبی صادقی
در گمرك بین المللی یك دختر خانم كه یك موصاف كن برقی نو از یك كشور دیگری خریده بوده ، از یك پدر روحانی می خواهد به او كمك كند تا این موصاف كن را در گمرگ زیر لباسش پنهان كند و بیرون ببرد تا خانم مالیات ندهد. پنج شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:54 :: نويسنده : مجتبی صادقی
مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود . چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:17 :: نويسنده : مجتبی صادقی
گفتم خدايا همنشينم باش سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:7 :: نويسنده : مجتبی صادقی
قلب زمانه خون شده آقا ! جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:40 :: نويسنده : مجتبی صادقی
برای ما که خسته ایم و دلشکسته ایم نه برای عده ای چه خوب شد نیامدی یا رب، هنوز منتظر بقیة الله هستم. نمیدانم آنروز که مشیت الهی زمین را لایق بداند ، دنیا جولانگاه داعیه داران تو و حسینت خواهد ماند یا آنان که بر سر سفره هایشان نان خیانت مردم کوفه است و آنان که سر به زیر برف جنة الحسین فرو برده اند ، محل دیگری برای فریب خود خواهند یافت. پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:11 :: نويسنده : مجتبی صادقی
روزی مردی در حالی که نان خریده بود به فردی برخورد کرد که در حال گریه و زاری بود، از او علت گریه اش را پرسید. جواب داد چند روزی است که چیزی نخورده ام و از شدت گرسنگی گریه می کنم، مرد هم شروع به گریه کرد. گفت تو دیگر چرا گریه می کنی بجای گریه کردن یکی از نانهایت را به من بده. مرد گفت نه، من فقط حاضرم برایت گریه کنم نه اینکه چیزی به تو بدهم.
سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:11 :: نويسنده : مجتبی صادقی
ایام شهادت ام ابیها، فاطمه زهرا سلام الله علیها را تسلیت میگم و امیدوارم که لیاقت شفاعت بانوی دو عالم را پیدا کنیم. التماس دعا یا علی پنج شنبه 31 فروردين 1391برچسب: , :: 12:21 :: نويسنده : مجتبی صادقی
ای کاش خروش آسمان بر تلاطم موج های تیره چیره شود و بغض ابر در دل باران شسته... و کاش نسیم سحر عطر گل یاس را به منزل آورد و دوباره خورشید بر زمین بتابد...
پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 2:10 :: نويسنده : مجتبی صادقی
خداوندا ، در یافتن حق یاریم ده... و کمکم کن تا آنرا برگزینم و بسویش بشتابم و حلاوتش را درک کنم و از آن رویگردان نشوم... و کمک کن زیبایی گناه بر من غلبه نکند ...؛ و در مقابل دنیا یاریم ده که اگر یاری تو نباشد به آن دل سپارم و چشمانم جز آن نبیند ، و سرگرمی به آن چه بد جایگاهیست برای مشتاقان درگاهت... و چه زود آن روز فرا می رسد ، روزی که آگاه می شوم بر آنچه انجام داده ام و آگاه می شوم بر آنچه انجام نداده ام و چه روز سختی است برایم اگر به وعده تو و کلام تو و دستور تو بی توجه بوده باشم... و مرا از کسانی قرار نده که میمیرند قبل از آنکه زنده شوند... چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:13 :: نويسنده : مجتبی صادقی
دوست معمولي هيچگاه نميتواند گريه تورا ببيند.
دوست واقعي شانه هايش از گريه تو تر خواهد بود.
بقیه در ادامه مطلب ادامه مطلب ... پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|